دوم فوریه، که مصادف با تصویب کنوانسیون تالابها در سال 1971 در شهر ساحلی رامسر در ایران بوده، بهعنوان «روز جهانی تالابها» شناخته میشود. کنوانسیون رامسر، نخستین معاهده بینالمللی برای حفاظت و بهرهبرداری پایدار از تالابها بوده که متن آن بر پیوستگی بومیان و تالابها تاکید دارد.
تالاب (wetland)، به ناحیهای اطلاق میشود که خاک آن توسط آبهای زیرزمینی یا سطحی بهصورت اشباع درآمده و طی یک دوره زمانی و شرایط محیطی تکامل یافته و طیفی از گونههای گیاهی و جانوری خاص که به چنین شرایط اکولوژیکی سازگار بوده، در آن زیست میکنند. بر اساس تعریف کنوانسیون رامسر، تالابها عبارتاند از: کلیه مناطق مردابی، باتلاقی، لجنزارها، آبگیرهای طبیعی یا مصنوعی اعم از دائمی یا موقتی که در آن آبهای شور، لبشور و یا شیرین به صورت راکد یا جاری در جریان است، از جمله آبگیرهای دریایی که عمق آنها در پایینترین حد جزر از 6 متر تجاوز نکند.
تالابها بهعنوان غنیترین اکوسیستمها و البته آسیبپذیرترین نیز شناخته میشوند و از ارزشهای متنوعی برخوردار هستند. تامین نیازهای زیستگاهی و تغذیهای طیف وسیعی از گونهها، کنترل آبهای زیرزمینی، تعدیل شرایط اقلیمی، تامین معیشت جوامع بومی و محلی، ذخیره آب، تنظیم چرخه هیدرولوژیکی، کنترل سیلاب، جلوگیری از فرسایش خاک و ایجاد ظرفیت گردشگری تنها برخی از کارکردهای تالابها بوده که اهمیت حفاظت از آنها را برجسته میسازد. اهمیت حفاظت از تالابها بهویژه در مناطق خشک و نیمهخشک نظیر ایران، بیشتر نمود پیدا میکند.
متاسفانه در طول یک قرن گذشته بیش از نیمی از تالابها در سراسر جهان از بینرفتهاند و بسیاری نیز رو به زوال هستند. افزایش جمعیت انسانی، بهرهبرداری ناپایدار از منابع تالابی و همینطور تغییر اقلیم، بسیار این اکوسیستمهای ارزشمند را تحت تاثیر قرار داده است. بهطوریکه از مجموع 1028 تالاب بینالمللی ثبت شده، 55 تالاب در فهرست مونترو قرار گرفتهاند که حدود 5 درصد از مساحت کل تالابها را دربرمیگیرند.
مطالعات ارزش اقتصادی تالابها، نشانگر آن است که یک تالاب در شرایط برابر حدود 10 برابر جنگلها و 200 برابر اراضی زراعی، ارزش اقتصادی دارد. در راستای نیل به بهرهبرداری خردمندانه از این اکوسیستم شکننده، ضروری است میان اقتصاد، اجتماع و محیط زیست به تعادل و توازنی نائل گشت که علاوه بر رشد اقتصادی، موجودیت تالابها در گستره فعالیتهای انسانی که از حفاظت مطلق تا دخالت موثر متفاوت است، تضمین گردد.
تغییر اقلیم، تجاوز به حریم تالابها و تبدیل اراضی در پی ناکارآمدی قوانین موجود در زمینه حفاظت از تالابها، کاهش کیفیت آب به دلیل ورود آلایندههای شهری، کشاورزی و صنعتی، بهرهبرداری ناپایدار از منابع زیستی تالابها و ورود گونههای غیربومی گیاهی و جانوری وضعیت اغلب تالابهای ایران را دگرگون و در شرایط بسیار بحرانی قرار داده است. عدم آگاهی از ارزشهای حفاظتی تالابها و عدم وجود معیشتهای جایگزین، جوامع بومی و محلی را به سمتوسوی تعرض و بهرهبرداری نابخردانه از آنها سوق میدهد.
مدیریت تالابها در ایران توجه زیادی را طی سالهای اخیر جلب نموده است و این در حالیست که به دلیل کمبود اطلاعات لازم در مورد ماهیت مشکلات مدیریتی و ناکارآمدی، اجرای بسیاری از اقدامات مدیریتی موثر در حفاظت تالابها متوقف میماند. برنامه جامع مدیریت زیستبومی، که رویکردی کلنگر در مدیریت منابع آب، خاک و تنوعزیستی دارد، به دنبال حفاظت از تالابهای اقماری با کارکردهای متنوع و حیاتی آن است. این امر تنها با نقشآفرینی موثر جامعه محلی و جلب مشارکت کلیه ذینفعان امکانپذیر است. این رویکرد با به رسمیت شناختن بهرهبرداری پایدار اقتصادی و درنظرگرفتن نقش انسان، از جمله جوامع بومی و محلی بهعنوان بخشی از اکوسیستم، به دنبال حفاظت و بهرهبرداری پایدار در سطح حوضهآبخیر تالابها است.
تدوین برنامه مدیریت تالابها با رویکرد مشارکتی، ضمن افزایش آگاهی ذینفعان، با ایجاد شبکهای از دانش بومی و فنی، بستر حفاظت پایدار تالابها را فراهم میسازد. برخلاف رویکردهای سنتی حفاظت که تنها بر «محدودیت بهرهبرداری از منابع»، متمرکز بوده، مدیریت زیستبومی به موضوعاتی همچون بهرهبرداری خردمندانه و منافع بهرهبرداران توجه دارد و میکوشد تا بستر مناسب تحقق مشارکت ذینفعان در حفاظت را فراهم سازد. در این راستا، مبحث همسوسازی حفظ طبیعت مطرح میشود. حفظا محیط زیست امروزه تنها وظیفه یک سازمان نیست بلکه نیازمند همراهی کلیه سازمانهای ذیربط و مستلزم ایفای نقش جوامع محلی است. در این فرآیند، تدوام ارتباط انسان و طبیعت، همگرایی جوامع انسانی، مراجع دولتی و غیردولتی، از ملزومات پایداری حفاظت است.